از شعله های آه ، مرا خانه روشن است روشن مکن چراغ که کاشانه روشن است
نازم به فیض باده که شبهای تیره دل دلها ز عکس ساغر و پیمانه روشن است
خواهی چراغ باشد و خواهی نه، در چمن گلها ز عکس نرگس مستانه روشن است
افشای راز من مکن ای اشک! زینهار دردم به پیش محرم و بیگانه روشن است
تا آفتاب حسن به عالم طلوع کرد مخفی چراغ عاقل و دیوانه روشن است